چالشهای این روزهای ورزش ایران با توجه به مشکلات ارزی افزایش یافته و پشت سر گذاشتن این شرایط سخت نیازمند مدیریتی قوی است، موضوعی که همواره خود فاکتور اصلی ناکامیها و شکستهای ورزش بوده است. متأسفانه مسئولان همچنان بر ادامه این روند تأکید دارند و ترجیح میدهند از مدیرانی استفاده کنند که به واسطه سالها حضور در ورزش و سهیم بودن در ناکامیهای متعدد و تکراری، تجربه زیادی کسب کردهاند، در حالی که ورزش ما به هوای تازه، تفکرات جدید و مدیران باانگیزه نیاز دارد.
درست است که اوضاع نابسامان اقتصادی همه آحاد جامعه را تحت تأثیر قرار داده، اما ورزش ما بیشترین ضربه را از سوءمدیریتها خورده و میخورد. جالب اینکه در این عرصه نه خبری از عذرخواهی میشود، نه کسی استعفا میدهد و نه مدیری را بازخواست میکنند. به همین خاطر است که هیچ مسئولی نگران شکست، حذف و ناکامی نیست، چون میداند هفتهها طول میکشد تا نتایج یک ناکامی بررسی شود و در نهایت نیز نه افکار عمومی از نتایجش خبردار میشوند و نه تأثیری در نوع مدیریت آقایان مسئول میگذارد، فقط مسائل پشت پرده و برخی اختلافنظرهاست که میتواند زمینهساز تغییرات شود!
تداوم این روند قطعاً لطمات جبرانناپذیری بر پیکر ورزش میزند. ورزش ایران تا همینجا هم بارها چوب بیمسئولیتی بسیاری از مسئولان و رؤسا را خورده؛ ناکامی برخی رشتهها در بازیهای آسیایی، المپیک و نابسامانیهای فوتبال از مهمترین ضربههایی است که ناشی از سوءمدیریت بوده و کماکان نیز همان شیوه سابق ادامه دارد. علاوه بر این اغلب مدیران ورزشی بر درستی و صحیح بودن مدیریت خود تأکید دارند و تحت هیچ شرایطی حاضر به ترک صندلی ریاستشان نیستند. در برخی موارد هم که برخی موانع از جمله بازنشستگی سد راهشان میشود، تمام تلاش خود را میکنند تا به هر شکل ممکن و با گرفتن برخی مجوزها شرایط را برای ادامه کار خود فراهم کنند، در حالی که خودشان هم میدانند ادامه حضورشان نه تنها سودی برای ورزش ندارد، بلکه بر مشکلات موجود نیز میافزاید.
بیتفاوتی مسئولان ارشد ورزش نیز به دور باطل سوءمدیریتها دامن میزند. در بین رؤسای فدراسیون افرادی هستند که پیش از این امتحان خود را پس دادهاند و همه از نتایج ضعیفشان آگاه بودند، ولی باز هم سکان هدایت رشتههای مدالآور را به دست گرفتند!
استفاده از مدیران تکراری و ناکارآمد معضلی است که گویا قرار نیست ورزش ایران از آن خلاص شود. از طرفی در بین مدیران بازنشستهای که بیرون از گود ماندهاند نیز برخیها همچنان بر بازگشت به گود و به دست گرفتن مسئولیتهای سنگین تأکید دارند. در صورتی که آقایان خودشان هم میدانند با توجه به کهولت سن، روزمرگی و عدم آگاهی به شیوههای نوین مدیریتی عملاً حرف تازهای برای گفتن ندارند. با وجود این، تکیه زدن بر پستهای مدیریتی و ریاست فدراسیونها هنوز هم آرزوی خیلیهاست. تردیدی نیست که ورزش ایران به هوای تازه نیاز دارد، به مدیران تازهنفس و باانگیزهای که تفکرات جدید و کارآمد دارند و برای پیاده کردن آنها تمام توانشان را به کار میگیرند، اما متأسفانه آقایان از یکطرف حاضر نیستند ریسک سپردن مسئولیتهای مهم و اساسی به مدیران جوان را بپذیرند و از سوی دیگر هم ترجیح میدهند همدورهایها و دوستانشان کنارشان باشند تا با کمترین مشکل به کارشان ادامه دهند.